یکی از روزای خوب خدا با چند تا از بروبچه ها داشتیم قدم میزدیم که که زد به سرمون بیایم کافینت دانشگاه. نزدیکای کافینیت یه صحنهی خیلی عجیب دیدیم، دهنمون تا بناگوش واز شده بود. روم به دیوار... گلاب به روتون... یه خر سیاه وسط بلوار مدرس جلوی کافینت دانشگاه داشت یاد ایام جوانی میکرد.ما هم از فرصت استفاده کردیم و یه عکس با زاویه دید مناسب جلوی کافینت از خره گرفتیم. بعدش نشستیم با دوستا این فاجعهی وحشتناک رو تحلیل کردیم.
طبق معمول خانومها داخل کافینت اتراق کرده بودن و نزدیکای ساعت 2 بود. تو نگو خر بیچاره قبل از ما اومده و تو صف کافینته... تا متصدی شیفت آغایون بیاد و خره بره چت کنه. و از طرفی چون زیاد وایستاده بود و از صدای ماشینا ترسیده بود رفته بود وسط چمنای بلوار. اونجا عرعر میکرد. ما هم پشت سر خره زنبیل گذاشتیم تا ببینیم کی نوبتمون می رسه.
راستی حالا دور از شوخی... یه خر... وسط شهر... اونم تو بولوار اصلی شهر چه کار میکنه...؟
دوما: تازگیا دقت کردین که هر بچه ای بلند میشه میاد کافینت و به جای اینکه دنبال یکی دو تا مقاله و دنبال مباحث روز اخبارها باشه، اولین کاری که میکنه اینه که میره تو رومها وچت میکنه... چت کردن اصلا بد نیست... خیلی هم نیازه، البته برای کسی که کارهای اینترنتی گسترده ای داشته باشه و نیاز به ارتباط با افراد دیگه رو داره... نه اینکه بریم تو رومها و بشینسم صبح تا شب با کسایی که نمیشناسیمشون چت کنیم... راستی میدونستید یکی از دوستام چند وقت پیش توی یکی از رومها میزنن و هاردش رو میسوزونن پس شما هم حواستون باشه... البته مطمئن باشید که این بینظمی ها فقط مختص دانشگاه آزاد ایلامه هیچ جای دنیا اینجوری نیست... که تمام اوضاع قاراش میش باشه...
سلام آقا لنگدراز
خیلی وبلاگ قشنگی داری
من همیشه میام و خبرهاتو می خونم ولی خداییش این یکی دیگه نوبره به خدا
سلام
خیلی وقت بود سراغ این سایت نایومده بودام الان هم خیلی
دلم پره .
به نظر من وجود یک خر در اون نقطه از شهر اصلا جای تعجب نداره البته برای ورودی های جدید فرق می کنه چون نمیدونن کجا داران درس میخونند .
به نظر من ایلام اخر دنیاست از هر نظر که بگی از نظر اشتغال یک دانشجو بدترین شهر تو ایرانه.
از نظر برخورد . فرهنگ.و.....
من توی این مدت که تو ایلام بودم سختی زیاد کشیدام البته عشقو حالم کردم عشقی که اگه تو دانشگاه رشت بودم از این خبرا نبود (البته باید به عرض برسونم که بچه رشت نیستم)
فقط یک مثال زدم که اونایی که اهل عشقو حالن میدونن من چی میگم.
من با خاطرات تلخ و شیرین ایلام رو ترک کردم و به عنوان یک فرد کوچک از شما میخوام قدر زندگی دانشجویی رو بدونین
چون بعد فارق تحصیلی حسرت یک روز از این زنذگی رو میخورید.حتی اگر این دوران تو ایلام باشه
موفق باشید