فروخت نام خودش را به ننگ زانو زد
تمام هیبت جنگل پلنگ زانو زد
فقط به خاطر کوهی که دوستش میداشت
فقط به خاطر یک مشت سنگ زانو زد
شکارچی به خودش گفت جوخه آماده
و در مقابل او با تفنگ زانو زد
گلنگدن به سهولت کشیده شد آتش...
گرفت سینه ی او بیدرنگ زانو زدپلنگ

نظرات 5 + ارسال نظر
علیرضا پنج‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 12:59 ب.ظ http://www.kalo.blogsky.com

جالب بود.
وبلاگت هم قشنگه
امیدوارم موفق باشی
خداحافظ

[ بدون نام ] سه‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 11:30 ق.ظ

حامد دوشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 02:39 ق.ظ

بچه جون تو چیکار به آز-اپتیک داری،چیه دلت برای دیدن حلقه های نیوتون تنگ میشه؟ یا پراش لیزر برات خیلی مهمه، تو که با فلسفه حال میکنی چرا نمیری سراغ فضا زمان؟

لنگدراز سه‌شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 02:37 ق.ظ

اینو نمیگفتی رییس جون میگفتم لالی...
آره بابا فیزیک حالیشه
آقای حامد یوسفی...

ژینا سه‌شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 02:41 ق.ظ http://www.rad68.persianblog.com//

وبلاگ باحالیه فقط اگه ممکنه ۱ کم زیر دیپلم بنویسین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد