امروز صبح یه سری رفتم دانشگاه... که ای کاش هیچ وقت نمی رفتم...
رفتم کارت ورود به جلسمو بگیرم... امروز صبح یه کمی برف بارید.
یه دختره ی بیچاره ای عین من اومده بود کارت بگیره... هنوز اولای برف باریدن بود... آغا چشمتون روز بد نبینه...بیچاره اون دو سه تا پله آخر رو با معلق اومد پایین... بیچاره اولاش گیج بود نمیدونست چه بلایی سرش اومده... من همینجوری مونده بودم که چه کار کنم... گریه کنم... داد بزنم... هوار کنم... یا برم کمک بیارم... بیچاره سرش خونی شده بود...
من دیگه راجع به این مساله هیچ نظری ندارم... فقط این سوال رو می پرسم که چرا باید اینجوری بشه... اون دختره بیچاره چه گناهی داشت...
وضعیت اون طرف(به اصطلاح پارکینگ دانشگاه) جوریه که اگه بخوای ازش رد بشی ناجور گلی میشه...
راستی کی حاضره پاسخگو باشه...
آخ لعنت به هر چی آدم...
قربان شما...لنگدراز...
آقا لنگدراز ای ول خو شم اومد
به نظر من باید میرفتی ابدال بیگی رو میاوردی تا اون دختر بیچاره رو میدید آخه اگه دختر خودش بود باز...
خوش باشی.
آره به خدا راست میگی...
ولی متاسفانه من فقط قضیه رو نگاه می کردم...
بیچاره یه نفر هم نبود دستش رو بگیره بلندش کنه...
ای بابا
اه اه از این سایت حالمونو به هم زد
فکر کردین قفل کلیک راست گذاشتین خیلی خفن تشریف دارین. نه بابا.......... خیلی راخت شکسته می شه می خوای برات بگم ......... نمی گم تا بترکی
آره به خدا ...
به خاطر شما هم شده حذفش میکنم...
ضمنا میتونم کاری کنم که حتی انتخاب هم نتونی بگنی چه برسه به راست کلیک... در هر صورت قفلشو بر میدارم...
راستی منتظرم تا بگی چرا اه اه اه...
بله
khili khosh vaght shodam
web zibaiii boood
agheh miseh yek tahghigh dar morede varzeshyahamoon tarbiat badanikhili niaz daram akheh daram mioftam
چشم آغ رحمان میفرستم برا ایمیلت...
آدرس میلت همینه دیگه؟؟
حالا داشته باش چه میکنم...
رحمان جوون فرستادم برات
با چند نوع
حال ببر